من یا دیگری
سر سفره ناهار نشسته بودیم؛ ناخواسته بحثمون رفته بود سمت مفید بودن توی یه جایگاه اجتماعی…از اون فایده ها که اگر من توی اون جایگاه نباشم،هیچ کس دیگه ای هم توانایی پر کردن جای من رو نداشته باشه…
دوستم معتقد بود شاید بعداً از بچه هاش بابت اینکه توی جامعه نقشی نداشته شاکی باشه و من هم در تلاش برای متقاعد کردنش که مادری نقش مهمیه…دوست داشت جایی باشه که اگر نبود همه بگن فقط فلانی از پس این کار برمیومد…
همون موقع چیزی به ذهنم نرسید که بهش بگم. فی البداهه بودن نعمت خیلی خوبیه که اون لحظه ازش بی بهره موندم…
بعداً که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که یه زن شاید توی یک کار خیلی خیلی خوب عمل کنه ولی بازهم احتمال اینکه یکی پیدا بشه و جاشو پر کنه هست،اما جای اون زن رو به عنوان مادر هیچ کسی نمیتونه توی زندگیه بچه هاش پر کنه،هر چقدر هم که سخت تلاش کنه…مادر بودن از اون جایگاه هاییه که اگر مادر نباشه بچه ها اذعان میکنن که فقط مادر میتونست این کار رو انجام بده و حالا که نیست جاش خالیه…
فراموش نکنیم،نقش مادری رو فقط مادر میتونه بازی کنه!
ادامه دارد…